سر بده در راه جانان ، جان به کف سر باز باش
آن که سر در کوی دلبر نفکده سر ، باز نیست ..
سر بده در راه جانان ، جان به کف سر باز باش
آن که سر در کوی دلبر نفکده سر ، باز نیست ..
بسم الله الرحمن الرحیم
حقیقت انسان چون خورشیدی درپس ابر جسم نهان است. و آیا این خواست خورشید است که نور افشانی نکند و در چنگال ابر های تیره و تار در بند باشد؟
پس ای انسان حال که پس زدن این ابرهای ساترالنور به دست تو افتاده لختی بیا و بر میل خورشید جان عمل کن و این حقیر ضمانت می کند تورا که قدمی از تو هزاران قدم هدایتت را می گشاید به سوی او و چه بسیار اند در آسمان عالم [ماده] از این شموس محبوس و چه اندک اند مهر های طالع از بند تن و
گمان مبر که دریدن حجاب ابری خورشید جانت جز به مرگ ممکن شود
پس بمیر* (علامت توجه)..!؟
نوشته شده در 1394/5/14
* : موتوا قبل اًن تموتوا.
بحارالانوار جلد76 صفحه59گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غباری بنگارم
پروانه او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم
زلفین سیاه تو به دلداری عشاق
دادند قراری و ببردند قرارم
ای ساقی از آن باده یکی جرعه بیاور
کان جرعه شفا می دهد از رنج خمارم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ابا صالح المهدی ادرکنی...
خوب من ...
تمام خیال واقعی من...
بدان!!
خیال تو مرا بی خیال عالم کرد...
اینجا برای نوشتن از تو بسیار کم است...
تو صاحب و ساکن مطلق عالمی ...
تمام کننده تمام نا تمام ها!!...
زندگی معنی پیچیده ای ندارد...
نبض حیات دو حرف بیشتر نیست!!...
تو..
تو.............