عقل را افغان ز نفس پر عیوب
بسم الله الرحمن الرحیم
انسان اگر متکی به الله باشد ، مبنای علم و عقل او را نیز الله تعیین می کند و اگر انسان به اصل و غایت خود نائل شود _خلیفه الله شود _ خود پایه و اساس علم و عقل می شود.
در تفکر اومانیسم نیز اینچنین به نظر می رسد اما با تفاوت هایی درخور توجه و تامل !...
در این تفکر انسان محور عالم قرار می گیرد و معتقد است که با وجودتوانایی عقل خود ، توانایی فائق آمدن بر تمام امور عالم و آدم را دارد. عقلی که ریاضی را فهم می کند قادر به فهم همه چیز هست. چنین انسانی وجود هرچیز را با حس و تجربه به اثبات می رساند. پس هرچیز که به حس آمد وجود دارد و اگر دیده ، شنیده ، چشیده ، بوییده و لمس نشد ، وجود ندارد.
کار این عقل1 در نهایت به کفر و الحاد می انجامد.2
انسان اومانیسم با اتکا به ویژگی های پست جسمانی ، خود را بی نیاز از مبدا عالم می داند در حالی که انسان الهی خود را اشرف مخلوقات و تحت ولایت الله می داند که با تمسک به رشته ی مقتدر ولایت می تواند به مقام خلیفه الهی برسد. عقل در تعریف انسان الهی همان است که اولین مخلوق خداست.3 قلبی که گرایش به روح و تمدن الهی دارد ، الله را در ولایت او شناخته و حاضر به انفصال از او برای لحظه ای هرچند کوتاه نمی شود چه رسد به آنکه در صدد انکار معبود ازلی برآمده و با اظهار بی نیازی از او احمقانه خود را به جای او فرض کند. نوشته شده درآبان 1394
Ration.1
2. حلزون های خانه به دوش ، سید مرتضی آوینی
3.أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ الْعَقْل