"قلم" سرخ کشم بر ورق دفتر دل..

اعجاز قلوب در پرتو قلم های متصل به"او"..

"قلم" سرخ کشم بر ورق دفتر دل..

اعجاز قلوب در پرتو قلم های متصل به"او"..

بشریت!
تا کی دلهاتان تاب سردی این شب سیاه را دارد؟
مگر از ظلمت نمی هراسید؟
مگر اشک های ماه را نمی بینید که بر بوم سیاه آسمان نقش بیتابی بسته اند؟
چرا به "ماه" اقتدا نمی کنید؟
مقصد ماه ، "خورشید" است..

و "صبح" ، نزدیک است..

عقـــــــــل جــــــــــاهـــــــــل !

سه شنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

برای درک تفکرات کذایی حاصل فرایند مدرنیزاسیون در جوامع، نظر بر ذات آنها از ضروریاتی است که با غفلت از آن انسان مقهور غرب گشته ودر برگزیدن مسیر غایت وتکامل گرفتار بلایی بس عظیم می شود که ساده ترین راه درک آن نظر بر ایدئولوژی ها وتفکرات غربی منحرف از صراط حقیقت است که گریبان دنیای کنونی را گرفته وتنها راه رهایی از این ظلمت چاه گونه، دست یازیدن به روح انقلاب اسلامی-که در برابر روح غربی قد علم کرده وآن را مغلوب خویش ساخته است-می باشد.

غالبیت انقلاب برغرب، از قطعیات مسلّمی است که لازمه ی فهم آن ادراک غالبیت الله بر شیطان است، حال برای تعویق این سرنوشت مسلّم عده ای مغرضانه وعده ای نیز ابلهانه ، دست به اقداماتی نفاق گونه می زنند که نشان دهنده ی ضعف وعجز وسستی طاغوت در برابر قوت واقتدار انقلابی است که در پرتو قوت الهی وبصیرت مردمان تا ابد پابرجاست. یکی از اقدامات مکارانه ی آنان اخلاط تفکرات واهی غرب باتفکرات بنیادین انقلاب اسلامی است به گونه ای که تشخیص آن جزبا سراج ولایت امکان پذیر نمی باشد،در این جا فانوسی را بر قلم نشاندیم تابه واسطه ی آن نور انقلاب اسلامی وظلمت غرب در این حیرانکده بر همگان آشکار شود؛ پس بنگرید بر تابش فانوس قلم های انقلاب.

یکی از نمونه های اخلاط تفکرات این دو ضد (انقلاب اسلامی وغرب) واحد دانستن خلیفه اللهی انسان باتفکر اومانیستی است. چنانچه که گفته شد برای درک شکاف عمیق وفصل بنیادین میان این دو تفکر-علی رغم تلاش جریان نفاق برای متمرکز ساختن همگان در ظواهر-باید بر ذات آنها نظر داشت.

ذات تمدن غرب ، فلسفه ی غرب است و فلسفه ی غرب ، جز در ولایت طاغوت معنا نمی شود، از اساسی ترین ارکان این ولایت ضالّه اومانیسم (تفکر من خدایی) است که با اتکا به عقل منفصل گشته از حقیقت در عرصه ی عالم ،جولان می دهد. تفکر اومانیستی به معنی آن است که انسان منفصل گشته از الله ، منکر وجود حضرت حق گشته و ادراک دنیوی خود را مبنای منٍ خویش قرار می دهد، در این تفکر نقطه ی اتکای انسان عقل حسی وتجربی است . برای درک بهتر اومانیسم می توان مصداق فردی آن را به یک تمدن تعمیم داد، فرعون مصداق اومانیسم است در وجود یک فرد، حال آنکه تمدن غرب ، فرعونیت تام است در گستره ی یک تمدن.

مبرهن است تمدنی که برپایه ی نسخ ربوبیت باری تعالی است، فریاد انا ربکم الاعلی سر داده وخدایی را خاص خود می داند-هرچند که شاید در نگاه اول فریاد ربوبیت نفس تمدن غرب در نظر نیاید اما جلوه ی این ندای کذایی در اعمال و افکار و ایدئولوژِی های غربی به شدت ملموس است- دراین میان تنها توجیه کننده ی غرب جز استکبار بر خاسته از دل این نفسانیت چه می تواند باشد ؟! آری عقل- Ration- نه در معنای حقیقی آن بلکه در دیدگاه غرب تمامی افکار وافعال غرب را توجیه میکند و به(!) که چه احمقستانی است عالم که افکار وافعال غرب را موجّه میداند به سبب توجیهات خود غرب وچه خوش شاهدی است دم روباه برایش در عرصه ای که جز معدود عاقلانی از جنس حقیقت، همه پذیرای افکار وافعال روباه اند وتوجیهاتش و چه خوش آید این دوران قلیل غرب را که حکمران جنگلی است پر زحیوان ناطق(در منطق ارسطویی نطق به معنای تفکر و تعقل است و در منطق غربی عقل به معنای حس وتجربه و منطق ارسطو وغرب در ذات، با یکدیگر وحدت دارند)

از دیگر آثار نفاق ، اخلاط افکار انقلاب اسلامی و غرب در "عقل" است، رشنالیسم-Rationalism- تفکری است مبتنی بر مبانی متزلزل روح غرب ومبانی متزلزل روح غرب تنها با توجیه رشنال قابل اتکایند آن هم نه اتکایی از جنس استقرار که اتکایی با روح تزلزل.

از دیدگاه حیوانات ناطق عالم-نه مردمان عاقل( عقل در معنای حقیقی) آن- عقل مختص حواس است وحواس مختصر در پنج حس . چندان شگفت نیست انسانی که تمام عالم را تنها برای حظّ نفس خود تصور کند چنین جاهلانه دم از عقل زند اما بس شگفت است روح انسان وفطرتش را چنین اندیشه ی جاهلانه ای. وسکوت بر انسان-نه انسانی که اتکا به دیدگاه اومانیستی دارد بلکه انسانی که غرق در روح انقلاب اسلامی(ولایت الله) است و معاند ولایت طاغوت- بسی سخت می نماید که چنین جاهلانه دم از همسویی مبانی اسلام وغرب زده شود و عده ای به شیوه ی کبک براین باطل دامن زنند وعده ای نه کبکانه ،بلکه برطبل این باطل کوبند وکالحمار در پی آن رفته و دیگران را نیز به چنین باطلی فراخوانند.

پس حق چنین است که مباد شرافت وجودی انسان را-که به سبب تجلی اسماء حضرت حق در وجود اوست-باتفکر اومانیستی -که انسان را به جای خدا قرار می دهد-همسو دانسته وهمچنین عقل نبوی انسان الهی را-که افق دید آن بسیار فراتر از حس وتجربه است-با عقل رشنال-که باحس وتجربه وآزمایش حقایق والای انسانی از قبیل الله وباطن وفطرت و ملکوت و وحی و... را منسوخ می کند-واحد بینگاریم (علامت توجه)

                                                          

                                                   نوشته شده درآبان 1394

                                                         



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۰
رحیل پریشان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">